جی هوپ:ب تو چ آخه؟؟؟اه

وی:واقعا دوس دارم ببینم وقتی پیشش میخوابی چی کار میکنی
جی هوپ:وی خفه میشی یا خفت کنم
وی:گزینه ی 3        هیچ کدام
جی هوپ از روی صندلی پاشد و خواست با اخمی ک از تو صورتش دراورد ویو بترسونه تا از رو تختش بلند شه ولی وی هیچ حرکتی انجام ندادو گفت:واااااااااااااااااای(با صدای بلند داد زد)الکی من ترسیدم
ی لحظه جی هوپ فک کرد ک وی ترسیده ولی با اون حرفش اعصبانی شد
جی هوپ:گمشووووووووووووووو(با فریاد گف)
وی:اه...بیا این جا بشین میخوام مث ی آقا برای اوین بار حرف بزنم
جی هوپ تعجب کردو گفت:آقاااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟وبا صدای بلند خندید
وی:چیه مگه؟؟؟
جی هوپ:هیچ...و دوباره روی صندلی نشست
وی:خوب حالا من هر سوالی ک ازت میپرسمو جواب بده
جی هوپ:هه...بگوووووووو
وی:من باید بگم یا تو؟؟؟
جی هوپ:وی تو میخواستی عین آقا حرف بزنی نه من
وی:خر میگم بگو از امروز
جی هوپ:ای خدا سوالتو عین آدم بپرس 
وی:چ خر این....میگم امروز چرا گریه میکردی؟
جی هوپ:هیچ دلم گرفته بود فقط
وی:هه تو گفتی منم باور کردم....بگو
جی هوپ:میخوایی باور کن میخوایی نکن...اه
وی:یاااااااا(هی)من تورو میشناسم وقتی دلت میگیره میری بیرون خوش میگذرونی یا مارو اجبار میکنی بریم بیرونتو ی چیزیت هس بگو چته؟؟؟
جی هوپ:ویییییییییییی بسه اه خوابم میاد
وی:باش بخواب ولی فردا از زیر زبونت میکشم بیرون
جی هوپ:برووووووو شب خوش اه
وی خواص بحثو عوض کنه گف:راستی چ خبر از جسیکا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جی هوپ وقتی اسم جسیکارو شنید اعصابش خورد شد و گفت:چی شده حال اونو میپرسی؟؟؟
وی:آخه چن روزه خبری نیس ازش
جی هوپ:تو نمیخواد نگران اون بشی
وی:وااااااااااا اصالا عین خیالشه حالا من بودما هر دقیقه داشتم باهاش حرف میزدم والا
جی هوپ یه چشم قره ای ب وی رفتو  آروم گفت:فعلا ک برای جیمین شده حالا خواسته یا نخواسته
وی:چیییییییی؟برای جیمین شده؟جسیکا؟
جی هوپ:اره حالا فهمیدی؟؟؟
وای:خدای من چی شده مگه؟؟؟
تا جی هوپ خواست قضیه رو برای وی تعریف کنه گوشیه وی زنگ خورد وی گوشیشو از تو جیبش دراورد و شماررو دید
وی:عه
جی هوپ:چیه؟
وی:کوکیه
جی هوپ:وا!!!پسره دیوونس تو خونس بعد ب تو زنگ میزنه؟؟؟
وی:الووووو
کوکی:الو وی...
وی:هااااااا دیوونه شدی؟تو خونه ای بعد زنگ میزنی؟
کوکی:چی میگی من خونه نیستم ک
وی:عه پ کجایی؟
کوکی:پاشین بیایین بیمارستان نزدیک خونه
وی:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بیمارستان؟
کوکی:اره پاشید بیایید
وی:خوب چرا؟
کوکی پشت تلفون با صدای بلند گف:مگه نمیفهمی میگم بیایی؟
وی:یااااااااا تو حق نداری سر من داد بزنیا بعد تلفونو قطع کرد